بعد از یک جلسه ی مطالعه ی آخر شب، با لباس زیر زنانه اش به طور اتفاقی به نامادری ام برخوردم.کون بزرگ و دعوت کننده اش غیرقابل مقاومت بود.بی توجه به تردید اولیه مان، تسلیم امیال اولیه مان شدیم، غرق در یک برخورد پرشور که خطوط پویایی خانواده مان را تار می کرد.