ویکی چیس، منشی لاتین خشمگین، برای رئیسش، برد آرمسترانگ، زانو می زند. او مشتاقانه خروس عظیم او را در دهانش می گیرد و مهارت های گلو عمیق خود را نشان می دهد. پس از یک جست و خیز وحشیانه اداری، او را مانند یک حرفه ای سوار می کند و او را کاملاً راضی می کند.