پس از یک روز طاقت فرسا، گل میخ جوان مشتاقانه منتظر بازگشت خواهر ناتنی خود است. مشتاق راضی کردن، او به درون شهوانی او شیرجه می زند، در حالی که نامادری او در نزدیکی او چرت می زند. قرار ملاقات ممنوع آنها با نفوذ مضاعف وسوسه انگیزی آشکار می شود که به پایانی اقلیمی ختم می شود.