لوکریا، یک زیبایی بالغ، در کنار یک رودخانه قدم می زند، سینه های طبیعی بزرگش برهنه می شود. او در یک استراحت قهوه افراط می کند، با پاهایش بازیگوش بازی می کند. رویایی زنده می شود که دو مرد به او ملحق می شوند و مشتاقانه منحنی های دلپذیر و فراوان او را کشف می کنند.