چشم های شهوت آلود استپسون همیشه به سینه های فراوان خواهر ناتنی اش سرگردان بود. یک روز شوم، او دیگر نتوانست مقاومت کند و درخواست احساس کرد. او که متلک می گفت، فقط موافقت کرد که او را هدایت کند. چیزی که با لمس شروع شد، به یک برخورد وحشیانه و اولیه تبدیل شد.